فرهنگ کتابخوانی

نظر

آیا باید به خودتان استناد کنید؟ همیشه؟ هرگز؟ بعضی اوقات ، و اگر بعضی اوقات ، چه موقع؟ و چقدر؟ چه موقع بعضی اوقات کاملاً خیلی زیاد می شویم؟

 

دیدگاههای مختصری در مورد استناد به نفس وجود دارد.

 

بعضی ها فکر می کنند که اصلاً نامحرمان است که خود را استناد کنید - این چیزی غیر از خودآگاهی و لاف زدن بی رحمانه نیست. و البته ، افرادی هستند که به نظر می رسد کسی را جز خودشان استناد نمی کنند.

 

افرادی که هنگام کار زیادی روی همان موضوع وجود دارند - حتی وقتی مقالات علمی وجود دارند که واقعاً انتظار دارید اسم آنها را ببینید - یا مقالات اصلی را نمی دانند یا شاید فقط فکر کنند که بهتر از اینهاست. شخصی که می تواند به مثابه "من ، من ، من" در این فضا ، کسی را انجام ندهد که ارزش لعنت در این فضا را داشته باشد ، به راحتی قابل استناد است. به همین دلیل ، سایتهای نویسندگی-کمک-تحصیلی معمولاً به شما توصیه می کنند خودتان را با استناد به وقت خود ذکر کنید تا این تصور را نکنید که فکر می کنید مال شما تنها کاری است که در این زمینه مهم است.

 

من مطمئن هستم که همه ما می توانیم به افرادی فکر کنیم که عادت به خود دارند. نگرانی در مورد لاف زدن و خود تبلیغی بدون پایه نیست. یک کتابخوان سریال واقعاً کار می کند که انگار انتشارات علمی یک سلفی طولانی است.

 

7970588854_e6f09028c6_k.jpg

 

اما ... مواقعی وجود دارد که استناد به خودتان کاملاً معقول است. و بهتر است دلایلی را که ممکن است این کار را انجام دهید ، درک کنید تا با تعبیرات مبهم و نامشخص "استناد به سبک" خود مبارزه کنید.

 

یک قاعده علمی اغلب نانوشته وجود دارد که شما بخواهید نشان دهید که چگونه یک مقاله / پروژه فعلی بر آنچه که قبلاً انجام داده اید استوار است ، می توانید کارهای قبلی خود را استناد کنید.

 

با توجه به اینکه بیشتر ما دستورالعملهای تحقیقاتی داریم که در آن سعی می کنیم یک نهاد تفاهم درباره چیزی ایجاد کنیم ، فقط منطقی است که ما قدمهایی را برداشتیم. عمل به خود استناد ، روشی است که ارتباط با انتشارات قبلی را برای خوانندگان روشن می کند. این یک روش مهم برای آشکار کردن آنچه این کار به آنچه که قبلاً انجام داده ایم می افزاید. این در حال ایجاد سهم است.

 

به عنوان مثال ، اینگونه است بسیار منطقی است برای کسی که دکترای خود را با انتشار مقاله انجام دهد می خواهد به کارهای قبلی خود استناد کند. هدف اصلی دکتری از طریق انتشار ، ایجاد مجموعه ای از مقالات مرتبط با یک سوال پژوهشی است. پس از این مقالات ، پژوهشگر دکترا موظف است یک سند جداگانه - تفسیر یا کاپا - بنویسد که در آن استدلال می کند که چگونه مقالات با هم پاسخی برای سؤال اصلی خود دارند. با این حال ، مطلوب است که برخی از اتصالات در خود مقالات ایجاد شود ، همانطور که در حال نوشتن و انتشار است. اتصالات فقط تا پایان باقی نمانده است. و غالباً ، یک مقاله در مقطع دکترا با انتشار "بنیادی" است به این دلیل که پرونده را تشکیل می دهد یا مجموعه ای از درکها را ایجاد می کند که سایر مقالات روی آن ساخته می شوند. حتی اگر مقالات دکتری در ژورنال های مختلف منتشر شود ،

 

و همین روند برای محققان باتجربه تر که در حال ساختن بدنه کار هستند ، صدق می کند. به عنوان مثال ، من مدت زمانی طولانی دارم - بله ، اکنون من خودم استناد می کنم - با یک نظریه اجتماعی خاص (بوردیو) بازی می کردم تا ببینم ابزارهای تفکر او به عنوان روش چه کاری می تواند انجام دهد. من مقالات ارجاعی و کتابی درباره این موضوع نوشتم . هر یک از نشریات به صورت جداگانه ایستاده اند ، اما در کنار هم آنها یک پروژه در حال انجام هستند که محدودیت ها و پتانسیل های یک روش شناسی بوردیوسی را در مورد مسائل اجتماعی در مقیاس بزرگ و کوچک بررسی می کند. برای من منطقی است که ، در هر مقاله جدید بوردیو ، به این برنامه بلند مدت مراجعه کنم - و بر اساس آنچه که قبلاً ایجاد کرده ام ، پایه گذاری کنم.

 

همیشه ارزش دیدن کار دانشمندان بسیار باتجربه را دارد تا بفهمیم چطور این کار را انجام می دهند.

 

من اخیراً کتابی را مرور کرده ام که توسط کسی نوشته شده است که در حوزه من بسیار برجسته است. او - خوب ، این یک فرد است - به طور گسترده ای به عنوان یک دانشمند برجسته بین المللی در نظر گرفته می شود. او کارهای تجربی را انجام داده است که به صورت پراکنده است ، او اولین کسی بود که به ویژه در مورد پدیده های مهم آموزشی جهانی به جزئیات پرداخت. او همچنین کارهای نظری نوآورانه ای را در این زمینه انجام داده است و برخی نیز روش شناختی است. تعداد بیشماری محققان دکترا از کارهای او استفاده می کنند و در واقع ، هر کسی که در زمینه تحصیلات من از دیدگاه علوم اجتماعی می نویسد ، باید به او استناد کند. عکس گرفتم؟

 

کتابی که من به آن نگاه کردم یک تصویر بزرگ از آموزش است. این محقق اکنون تعداد زیادی از نشریات خود را برای استناد به آن ذکر می کند ، و به بعضی از موارد اشاره می کند که همه افراد در این زمینه نیز به آنها استناد می کنند. اما او از این کتاب به عنوان محلی برای ذکر هر مقاله و کتابی که تاکنون نوشته شده استفاده نمی کند. و او کارهای بسیاری از افراد دیگر را به منظور ایجاد شواهد بنیادی مورد نیاز وی برای استدلالی که مطرح می کند ، نقل می کند ، و همچنین می تواند کارهای خود را در زمینه وسیع تری قرار دهد. کتاب او یک نمونه مفید از میزان استناد به نفس کافی است - برای نشان دادن مشارکت و دستور کار کافی است تا بتواند در کارهای قبلی تکیه کند. اما در حدی نیست که هک خواننده یا سوء ظن در مورد نفس ، دستکاری در شاخص های H و دیگر راهکارهای خودمراقبتی را ایجاد کند.

 

خواندن کتاب هایی که توسط محققان مهمی در زمینه شما نوشته شده اند ، تا بتوانند شیوه های استناد به نفس خود را بررسی کنند ، می تواند به شما کمک کند در جایی که فکر می کنید خط استناد به نفس است ترسیم کنید.

 

یک سؤال دیگر در مورد خود استناد نیز وجود دارد ، این است که چگونه شما در متن آن را انجام می دهید ، و در پست بعدی در مورد آن صحبت خواهم کرد.