فرهنگ کتابخوانی

نظر

این یک پست مهمان از دکتر جاستین فیلد است. خوب تقریبا دکتر - فقط فارغ التحصیلی برای رفتن و همه چیز نهایی خواهد شد. جاستین تجربه خود را از انجام دکتری پاره وقت و از راه دور به اشتراک می گذارد. 

 

در اوایل این ماه ، دکترای خود را در رفتار سازمانی و مدیریت منابع انسانی در دانشکده بازرگانی دانشگاه نیوانگلند ارائه کردم. من دکترا را به صورت پاره وقت انجام دادم ، در حالی که تمام وقت در بخش IT کار کردم و دکترای خود را از راه دور انجام دادم ، بنابراین پروژه من در طول مسیر چند چالش داشت. من در سیدنی زندگی می کنم اما دانشگاه و سرپرستان من در آرمیدال (حدود 600 کیلومتری) بودند. برای تکمیل مقطع دکترا (از سال 2014 تا 2017) سه سال و 12 روز به طول انجامید. بازه زمانی عادی 6 سال است. در اینجا چگونه است.

 

روی انگیزه خودم تمرکز کردم.   هر محقق دکتری انگیزه بی نظیری برای شروع و سپس پایان دوره دکتری دارد. ما فرض می کنیم که دکترا می خواهند شغل دانشگاهی داشته باشند اما بیش از نیمی از دکترا از مشاغل دانشگاهی پیروی نمی کنند. انگیزه من این بود که فقط عنوان دکتر را داشته باشم و در هنگام فارغ التحصیل پوشیدن روسری روسری و روپوش مخملی باشم. برای کمک به من در دوره های مهم ، پست های وبلاگ از فارغ التحصیلان اخیر در UNE پیدا کردم ، که عکس هایی از دکتری های تازه آمیخته شده را در لباس و روتختی خود نشان می دهم. اگر احساس کمبود یا سرکشی می کردم ، برای تجدید انگیزه خودم به آن عکس ها نگاه می کردم. من اهداف دکتری خود را با سرپرستان خود به اشتراک گذاشتم ، می خواهم که آنها بدانند از کجا می آیند ، بنابراین آنها می دانند که از کجا می توانند به من کمک کنند.

 

3371789859_57084c99b3_z.jpgمن از روز اول   کار کردم . کار تمام وقت به این معنی بود که دکترای من همیشه در خارج از کار پرداخت می شود: شبها ، آخر هفته ها ، زمان تعطیلات. اما می دانستم که می خواهم سریع آن را تکمیل کنم ، بنابراین سعی کردم با زمان خود کارام باشم. من همچنین سعی کردم اصطکاک را در جایی که پیدا کردم از بین ببرم - مانند گیر افتادن در جستجوهای بی پایان ادبیات یا بازنویسی / سرهم بندی با فصل نتایج من. باید حس کنید که چه زمانی باید متوقف شوید یا چه زمانی به حرکت ادامه دهید. اجازه ندهید که مراحل مدیریت خسته کننده دانشگاه نیز شما را به خطر بیاندازد - تجربه من این بود که شما فقط باید آن را انجام دهید و از آن عبور کنید.

 

وقتی نیاز داشتم استراحت کردم.  من دوره ای را در کار داشتم که سیستم جدید فناوری اطلاعات را اجرا کردم. همیشه زمان بسیار سختی پیش می آمد و تقریباً جایی برای کار دکترا وجود ندارد. بنابراین ، من دو ماه مرخصی را ترک کردم. من روی پروژه کار تمرکز کردم و استرس نگرانی در مورد تجزیه و تحلیل داده ها و نوشتن را نداشتم. اگر دکترا شما را دیوانه می کند ، من از شما می خواهم که استراحت کنید ، مثل من.

 

مراقب سلامتی و سلامتی خودم بودم . برای جوشکاری روی صندلیم خیلی راحت فهمیدم که ساعتها به کامپیوتر خیره شدم. اما من سعی کردم برای سلامتی و سلامتی خود وقت بگذارم. به اعتقاد من ، ورزش منظم یکی از کلیدهای حفظ سلامت و حفظ سرعت خوب در دوره دکتری من بود. سگ را برای پیاده روی های طولانی گرفتم و بسیاری از دور در استخر محلی شنا کردم. آن لحظات دور از رایانه به اتاق ذهنم فرصت داد تا درباره کارم تأمل کند و اتصالات جدید را بطور شهودی در هم قرار دهد.

 

من روابط را عملاً ساختم . فاصله گرفتن از دانشگاه به این معنی بود که بیشتر تعاملات من مجازی بود. من از تماس تلفنی استفاده کردم تا خودم را با افرادی معرفی کنم که قبلاً با آنها ملاقات نکردم ، سپس برای پیگیری از ایمیل استفاده کردم. من از داشتن ایمیل به عنوان تنها ابزار ارتباطی خودداری کردم. من حدود دو بار در سال در طول دوره دکترا به دانشگاه مراجعه کردم. در آن زمان ها ، من همیشه جلسات طولانی با سرپرستان خود برنامه ریزی کرده بودم ، به طور معمول برای مقابله با موضوعات بزرگ یا مشکلات خارق العاده ، مانند آنچه که در پایان نامه خود گنجانده و یا کنار می گذارد.

 

من سرپرستان انتخاب کردم که با سبک من مطابقت داشته باشد . تعداد زیادی از داستانهای عجیب از طرف محققان دکترا درباره سرپرستان غیرمجاز یا متوسط ??وجود دارد. من خوش شانس بودم — من سرپرستان حمایتی داشتم و از لحاظ مهم ، سبک من مطابق انتظارات آنها بود. در جلسه ماه گذشته ، آنها گفتند که "نیازمند نیستم" ، و این باعث شد تا یک مسابقه خوب بین ما برقرار شود. اکنون ، با نگاهی به گذشته ، این مهم برای موفقیت سرپرستان است. من به یک ناظر دست و پا چلفتی یا ناظر ، یا به دستورالعمل های روزانه نیاز نداشتم یا نمی خواهم. من از استقلال رونق گرفتم و از اعتماد به نفس خود استفاده کردم تا خودم بتوانم از خودم پیش بروم و در صورت نیاز به دنبال یک مددجوی کمک شوم.

 

من مهارتهای پژوهشی خودم را ایجاد کردم   من در مطالعه خود از روش های تحلیل کیفی موضوعی استفاده کردم. من وقتی دکتری خود را شروع کردم ، آن مهارت را نداشتم ، بنابراین مطمئن شدم که دوره ها و وبینارها را برای تقویت توانم در نظر گرفته ام. دانشگاه یک دوره تحلیل داده ارائه داده است. بعداً به برلین رفتم تا در کنفرانس کاربر برای نرم افزار تحلیل داده های من ، MAXQDA شرکت کنم. در آنجا چندین کارگاه آموزشی گرفتم و پیوند برقرار کردم ، چشم هایم را به امکانات گسترده و پیچیده ای که توسط ابزار ارائه شده باز کردم. سرمایه گذاری من با ارزش بود - بعداً در پروژه خودم از ابزارهایی برای ساخت فصل بحث و نتیجه گیری استفاده کردم ، کاری که بدون داشتن بینش از آموزش فکر نمی کردم درباره آن کار کنم.

 

من از مهارتهای نوشتاری خودم افتخار کردم   در استرالیا ، دکترا صرفاً روی این پایان نامه بررسی می شود. بنابراین ، این نوشتار تنها خروجی است که اهمیت دارد. در شروع نگارش ، من برای توصیه‌های کتاب ، Patter و The Whisere Whisterer را شستشو دادم و همه آنها را از کتابخانه UNE سفارش دادم. من توصیه‌های متناقضی زیادی داشتم (آزار دهنده!) اما همچنین توصیه‌های خوبی درباره ژانر نوشتار دانشگاهی و اینکه چه نوشته‌های برتر به نظر می‌رسد. هرچه بیشتر تمرین می کردم ، بهتر می شوم! اکنون می دانم که نوشتن با کیفیت بالا ناشی از تجدید نظر و ویرایش پیش نویس است. خواندن مقاله خوب دانشگاهی یکی دیگر از کلیدهای اساسی است. در مورد تأمل ، توسعه مهارتهای نوشتاری من تفاوت معنادار و مثبتی را در کیفیت پایان نامه من ایجاد کرده و رابطه خود را با سرپرستانم بهبود بخشیده است.

 

من از مهارت های مدیریت پروژه شرکتی خود استفاده کردم.   با حضور در بخش شرکتی ، مهارتهای مدیریت جلسات معمولی را در مقطع دکتری خود اعمال کردم. موارد ساده مانند: توافق با برنامه جلسات ماهانه در پیشبرد ، بنابراین تاریخ ها در دفتر خاطرات رزرو شدند. ارسال دستور کار حدود سه روز قبل از جلسه؛ ثبت ضبط جلسات؛ و بطور مهم ، ارسال یادداشت های جلسه به اندازه کافی مفصل ظرف 24 ساعت. این موارد خسته کننده اما ضروری است برای کمک به پروژه در ادامه کار. مواقعی وجود داشت که من دقیقاً آنچه را که توافق شده بود فراموش کردم و چه کسی مجبور بود پس از جلسه اقدام کند ، بنابراین یادداشت های جلسات به من و سرپرستانم در این امر کمک کردند. من برای خودم و سرپرستانم مهلت تعیین کردم ، مخصوصاً برای بررسی پایان نامه. این جدول زمانی دستگاه های ارتباطی اساسی بودند تا بتوانند آن را از طریق یک پروژه طولانی و بدون اشک انجام دهند.

 

بازخورد یک هدیه است.   من این مانترا را هنگام کار در یک دوره آموزشی طولانی فراموش شده یاد گرفتم. من هر زمان که کارم را برای بررسی ارسال می کردم ، برای دکترا استفاده کردم. هر بازخورد یک هدیه است ، خواه آن بازخورد منفی ، سازنده یا مثبت باشد. من با قاطعیت نادیده گرفتن بازخورد بسیار شدید یا بی نیاز متکبرانه را نادیده گرفتم. برخی از بازخورد سخت تر از دیگران است. تاکتیک شخصی من جلوگیری از گرفتار شدن در احساسات بازخورد بود. اگر احساس ناراحتی می کردم ، 24 ساعت به خودم می دادم ، پیاده روی کردم ، یک بالش را مشت کردم و بعد برگشتم. هدف من این بود که در هر یک از بازخوردها قطعات یا هسته حقیقت را پیدا کنم ، سپس تصمیم بگیرم چه کاری انجام دهم.

 

من مثبت را جشن گرفتم   فهمیدم که منفی گرفتن در منفی بودن ، با بازخورد بسیاری از اشکال "اصلاح این" در طول دوره دکتری من ، بسیار آسان است. برای مقابله با آن ، وقتی مردم گفتند من درست کار می کنم به آن توجه کردم. من قبلاً هنگام نوشتن یادداشت های جلسات ، کلمات کلیدی مثبتی را که سرپرستان من بر روی یک صفحه کاغذ در کنار صفحه کلید من گفتند ، می نوشتم. به این ترتیب ، من می توانم نگاهی دوباره به آن بیندازم و خودم را در مورد کارهایی که انجام می دادم یادآوری کنم. این برای من قدرتمند بود و انگیزه خود را حفظ می کردم ، به خصوص وقتی اوضاع به ظاهر سخت بود.

 

سرانجام ، من پس دادم.   من در دوران دکتری خودم به دیگران کمک کردم. خوب است که کمک بخواهید ، اما هر وقت به کسی کمک می کردم چیزی یاد می گرفتم. من چندین دانشجوی مرجع برای دانشگاه ، با دانشجویانی که به فکر دکترا یا دانشگاه عالی بودند ، اقدام کردم. و من به محققان دیگر دکترا که در راه اندازی پروژه های تحقیقاتی خود و با MAXQDA تلاش کرده اند کمک کردم. کمک به معلومات راهی مناسب برای ساخت شبکه من برای طولانی مدت بود.