فرهنگ کتابخوانی

نظر

اکنون پتر از دو هفته مرخصی سالانه برمی گردد. ترک مرخصی به معنای کنار گذاشتن تحقیقات و علایق خود نیست. همانطور که اغلب اتفاق می افتد ، من در طول "خرابی" من یک یا دو فکر داشتم.

 

در حقیقت ، وقتی گروه بزرگی از دوچرخه سواران حرکتی را در خارج از یک کافه پیدا کردیم ، به سختی رانندگی خود را از طریق ارتفاعات شروع کرده بودیم. و وقتی می گویم گروه بزرگ ، منظورم بزرگ است - حدود چهل دوچرخه ، که بسیاری از آنها دو نفر را حمل می کردند. البته غیر معمول نیست که شاهد چنین گروه های بزرگ دوچرخه سواری در مسیرهایی جمع شوید که امکان مسافت مسافت های طولانی را بدون اینکه در ترافیک یا روستاها با مشکل روبرو شوید امکان پذیر است. ارتفاعات مطمئناً یک مکان از این دست هستند.

 

برای هر کسی که در خارج از این گروه بود کاملاً مشخص بود که این یک جامعه است. تجربه من از چنین اجتماعات ناشی از رفاقت سگ های واگن سگ است و سهولت استفاده از آن با ما امکان گفتگو در مورد نژادها ، نام ها و کارهای مختلف سگ را دارد. و تصور می کنم چیزی مشابه با دوچرخه سواران موتور پیش می رود. دوچرخهسواران حالت حمل و نقل مشترک دارند - و من اینجا را حدس می زنم - لذت احساسات یک روش جسمی در معرض گرفتن از A به B و همچنین تجربیات ناخواسته از نگاه های مشکوک و لحظه های خطرناک را به اشتراک می گذارید.

 

بنابراین جای تعجب ندارد که گروه هایی از موتورسواران ، چه آنها واقعاً یکدیگر را بشناسند و چه نباشند ، به راحتی مکالمه هایی راجع به جاده و شرایط آب و هوایی ، مکان های مناسب برای متوقف کردن ، انواع دوچرخه و تعطیلات به راحتی اعتصاب می کنند. این همان چیزی است که ما وقتی در پارکینگ کافه حرکت کردیم ، دیدیم.

 

به همین مناسبت ، من در همان دقیقه چندین بار همان عبارت را شنیدم. وقتی مردم دوچرخه های خود را برای ترک پارکینگ کافه سوار می کردند ، به نظر می رسید خداحافظی این مراسم خوب باشد "سوار خوب شوید." هیچ چیز در مورد ورود به یک قطعه نیست. هیچ چیز در مورد ایمن ماندن در جاده ها نیست. و هیچ چیز در مورد دیدن شما در توقف بعدی نیست. این فقط "خوب سوار بود" بود.

 

به نظر می رسید داشتن یک سوار خوب به اندازه مقصد یا شاید حتی بیشتر از آن باشد که رسیدن به مقصد شما باشد. داشتن یک پیاده روی خوب در مورد روند کار ، رسیدن به آنجا بود. شما می توانید از طریق یک سواری خوب یا بد از A به B برسید ، و جای تعجب نیست که مطلوب ترین چیز برای آن مطلوب بود.

 

15931777185_49b3ce8a52_k.jpg

 

پس چرا اینقدر مرا مجبور به اعتصاب کرد؟

 

خوب ، احتمالاً آشکار است. اما به سراغ چیزی می رود که من اغلب نگران آن هستم.

 

هنگامی که ما به مردم درمورد تحقیق می آموزیم ، عموماً روی نکته آخر تمرکز می کنیم. نکته انجام تحقیقات این است که چیزی را پیدا کنید. نکته خواندن ادبیات ، طراحی تحقیق است که به شما در پاسخ به سؤال تحقیق کمک می کند. نکته تولید داده این است که این مطالبی است که به سوال تحقیق پاسخ می دهد. نقطه تجزیه و تحلیل داده ها به گونه ای است که شما به چیزی می پردازید که هیچ کس به این روش کاملاً فکر نمی کند. همه چیز در مورد نتیجه است.

 

اما ، و بله من می دانم که شما می توانید استدلال من را در اینجا مشاهده کنید ، اما بگذارید به هر حال این را بگویم ... شما می توانید پاسخ سوال تحقیق خود را از طرق مختلف دریافت کنید. تحقیقات می تواند فرایندی باشد که شما به آن سر می زنید - شما هر چه سریع تر ادبیات را می خوانید ، داده ها را با بیشترین کارآمدی تولید می کنید و در کل از طریق تجزیه و تحلیل اطلاعات را تغییر می دهید. نوشتن متن در انتها فقط یک کار وقت گیر دیگر است که پیش از آنکه واقعاً با افتخار بگویید "این تحقیق من است ، در اینجا پاسخ من به این سؤال است ، در اینجا کمک است".

 

این معادل علمی سوار شدن به موتور سیکلت بدون صرف وقت برای لذت بردن از تجربه رسیدن به آنجا است. به نظر می رسد که فرایند تحقیق به خودی خود بی اهمیت است ، کاملاً فایده گر است ، از نظر ارزش و ارزش ویژه ای ندارد.

 

خوب. قبل از اینکه این را بگویید ، بله ، دوچرخهسواران گاهی اوقات هوای بد ، جاده های شلوغ و برخوردهای ناگوار با وسایل نقلیه دیگر دارند. اما این چیزی نیست که سایر دوچرخه سواران برای یکدیگر آرزو می کنند. خداحافظی آیینی آنها بود / در حقیقت این است که هیچ یک از این چیزها اتفاق نمی افتد - که سوار شدن به آنجا رسیده است / یک تجربه بهینه است ، یک سوار از آن لذت می برد ، جایی که آنها فقط بر تجربه سفر تقریباً برهنه با سرعتی با باد تمرکز می کنند. در چهره آنها ...

 

بنابراین ، من فکر کردم ، در حالی که در کافه کنار جاده در ارتفاعات متوقف شده ایم ، ممکن است یک خواسته معادل برای محققان وجود داشته باشد ، موضوعی که وقتی سوالات خود را شروع می کنیم می توانیم به یکدیگر بگوییم. مانند .. سوار تحقیق خوبی باشید. آیا این حرف جامعه خیلی غیرممکن است؟ این نفی است ، اما نکته را مطرح می کند. روند تحقیق می تواند بسیار سرگرم کننده و لذت بخش بسیار زیاد باشد.

 

برای لذت بردن وقت بگذارید این در تولید جواب سوال شما نیست.

 

به ریتم پروژه آرام باشید - هرچه طول بکشد طول می کشد.

 

لحظه ها را پیدا کنید تا به حرف دیگران گوش دهید.

 

پاسخ های غیر منتظره را تسکین دهید.

 

لذت بردن از آوردن نظم به انبوه اعداد و کلمات.

 

در مراحل کوچک ، رضایت شدید را تجربه کنید.

 

در لحظات واضح و شفاف احساس شادی کنید.

 

احساس خطر در پیگیری یک سگ را احساس هیجان می کنید.

 

بدون مهار در یک جاده نظری که کمتر سفر کرده باشد بازی کنید.

 

درک نعمت زمان در دسترس برای بازی با کلمات صحیح برای بیان آنچه ممکن است تجزیه و تحلیل باشد.

 

به لوکس فضایی برای تفکر و نوشتن افراط کنید.

 

بله چرا که نه؟  یک تحقیق خوب داشته باشید . به زودی این کار را به عنوان یک آرزوی خوب برای همکاران و دانشجویان امتحان خواهم کرد.

 

 


نظر

بنابراین این مورد است. تفاوت بین کتابشناسی و لیست مرجع چیست؟

 

7356549654_288e06089f_k.jpg

 

من همیشه آموزش داده شد وجود دارد بود یک تفاوت مهم بین یک کتابشناسی و یک لیست مرجع است. لیست مرجع مواردی است که شما در مقاله به آن استناد می کنید. کتابشناسی تمام کتابهایی است که شما می خوانید ، برخی از موارد زیادی در آنها ذکر نشده است. کتابشناسی نیز وجود دارد ، حاشیه نویسی یا نه ، که لیستی از کتابهایی است که برخی فکر می کنند راهنمای قطعی یک موضوع است.

 

من متوجه می شوم که بسیاری از راهنماهای دانشگاه برای دانشجویان - شما آن دسته از برنامه های کاملاً کار دانشگاهی را که باید انجام شود ، می دانید که همه افراد باید به آن توجه کنند - این تفاوت را حفظ می کنند. یک لیست کتابشناختی به معلم شما می گوید تمام مطالبی را که می خوانید ، در حالی که منابع شما محدود به مواردی است که شما استفاده می کنید. برای مثال دانشگاه خودم می گوید

 

اصطلاح  کتابشناسی  اصطلاحی است که برای لیستی از منابع (به عنوان مثال کتاب ، مقاله ، وب سایت) استفاده می شود که برای نوشتن تکالیف استفاده می شود (به عنوان مثال مقاله). این معمولاً شامل کلیه منابعی است که با آنها مشورت می شود حتی اگر مستقیماً در این کار ذکر نشده باشد.

 

در واقع ، من به عنوان یک دانشجوی تاریخ کارشناسی ، بسیاری از قمرها پیش ، مجبور شدم لیست های کتابشناختی و مرجع را برای اهداف ارزیابی ارسال کنم. جای تعجب نیست که تفاوت در حافظه من ثابت شده است! و بعنوان سرپرست من اغلب از دکترا می خواهم که کتابخانه های خود را برای من ارسال کنند تا بتوانم آنچه را که می خوانند ، ببینم و قصد خواندن دارم.

 

راهنماهای سبک هاروارد و APA همین تفاوت را دارند. کتابشناسی کل ، قطعه ، کل شیبانگ و لیست مرجع منتخب ، خاص است.

 

با این حال ، تعاریفی که برای کتابشناسی و ارجاعات در فرهنگ لغات ارائه می شود ، اغلب این دو را با هم مخلوط می کند. منابع به عنوان مترادف برای کتابشناسی ارائه شده است. کتابشناسی به عنوان لیست استنادهای واقعی در متن تعریف شده است. علاوه بر این ، من غالباً مشاوره نوشتن آکادمیک را به صورت چاپی و آنلاین می بینم که این دو برابر است. شاید مهم تر این واقعیت باشد که من اغلب پایان نامه هایی را می بینم که لیست مرجع به آنها کتابشناسی گفته می شود. آیا این نشان می دهد که سرپرستان نیز نظرات خود را در مورد آنچه این دو اصطلاح در واقع معنی دارند ، به اشتراک نمی گذارند؟

 

اما اخیراً متوجه شدم که در بخش دیگری از توصیه‌های نوشتن که در آن به فهرست مرجع به عنوان کتابشناسی ارجاع داده شد ، توضیح دادم که مسئله نامگذاری یکی از لحظات واژگان اصلاحی من است ، مثالی که من نوعی اجبار قلم قرمز احشایی را دارم. درست یا غلط ، کنوانسیون همانطور که احتمالاً وجود دارد ، می خواهم یک لیست مرجع بنام منابع را ببینم.

 

و به عنوان یک توجیه برای این نظر ... یک تفاوت معنایی بین این دو - استنادها در مقابل کل متون خوانده شده - تصدیق می کند که ما معمولاً چیزهای زیادی را بیشتر از آنچه در واقع استناد می کنیم می خوانیم. خواندن کتابشناختی گسترده و عمیق برای دستیابی به ذهن ما در یک زمینه ، مباحثات و خصوصیات آن ضروری است. ما نمی توانیم امیدوار باشیم که به یکباره به همه این خوانش ها - بخصوص در یک مقاله ژورنال محدود - اشاره کنیم ، اما حتی در محدوده سخنان سخاوتمندانه یک پایان نامه. همه ما به طور کلی کتابشناسی بسیار بیشتری نسبت به لیست های مرجع کسب کرده ایم. (و ، آیا می توانم فقط زمزمه کنم ، اگر هر آنچه را که در مورد موضوع خوانده ایم استناد کنیم ، این مقاله یا مقاله ای است که با براکت ها وزن می شود و تقریباً غیرقابل خواندن است ، یا ما به اندازه کافی آن را نخوانده ایم.)

 

اما شاید این تمایز فقط یک فساد شخصی باشد. بازگشتی به دنبال تمرین نوشتن صحیح و مطلق. یا شاید نه. لیست مرجع ، کتابشناسی - آنچه در یک نام است.

 

 


نظر

این پست مهمان توسط چانتل کار و لی ویلیامز ویزی نوشته شده است. Chantel  کاندیدای دکترا در دانشکده جغرافیا و جوامع پایدار در دانشگاه Wollongong است. تحقیقات وی به بررسی کار صنعتی ، اقتصادهای پس از سرمایه و پایداری می پردازد. لی  کاندیدای دکترا در گروه جامعه شناسی و سیاست اجتماعی در دانشگاه سیدنی است. تحقیقات او به بررسی مهاجرت ، مادری و جوامع آنلاین پرداخته است. 

 

5908018439_9a6af15b8a_b.jpg

 

جنبه های انفرادی یک دکترا مطمئناً می تواند یکی از چالش برانگیزترین مدیریت باشد. این که شما در بین دانشگاه های فعال محققان همکار باشید یا به عنوان یک دانشجوی از راه دور در محوطه دانشگاه کار می کنید ، روند تحقیق و نوشتن دکتری به ناچار زمان زیادی را به تنهایی در ذهن شما قرار می دهد. جای تعجب نیست که بسیاری از ما به عنوان راهی برای ارتباط با جهان "در آنجا" به رسانه های اجتماعی روی می آوریم.

 

اما رابطه بین رسانه های اجتماعی و نوشتن یک پایان نامه امری فرسوده است. از یک طرف ، این طوفان کامل انحراف است - نیازی به بلند شدن نیست ، حتی لازم نیست از پنجره بیرون بروید. فقط با یک کلیک می توانید فوراً به دنیایی منتقل شده و بدون شمارش کلمه یا مهلت ، جایی که همه یا از آن لذت می برند یا خشمگین هستند. از طرف دیگر ، فیس بوک و توییتر آنقدر همه گیر هستند که بسیاری از مراکز تحقیقاتی از این سیستم عامل ها برای اشاره به کار جدید استفاده می کنند و بنابراین اجتناب از تولید آنها کاملاً مولد است.

 

بسیاری این رسم قدیمی را تشخیص می دهند که "پرورش یک کودک در یک دهکده طول می کشد". همینطور یک پایان نامه "روستایی" از سرپرستان ، همکاران ، مربیان ، دوستان داخلی و خارج از دانشگاه ، شرکای و خانواده خود را برای یک کاندیدای شادتر و متعادل تر می سازد. اما سفرهای مقطع دکترا با نوع دیگری از روستا به طور چشمگیری بهبود یافته است. گروه فیسبوک والدین PhD و ECR یک فضای آنلاین برای افرادی است که دوره دکترا را می گذرانند یا اخیراً به پایان رسانده اند ، در حالی که - بطور واضح - فرزندان والدین دارند.

 

اگر کار انجام یک دکترا (و از این طریق منظور ما هم کار عاطفی است و هم واقعی)کار) در حال آزمایش است ، انجام آن در حالی که فرزندپروری مجموعه چالشهای دیگری را به همراه دارد. این که آیا یک روز کاری "محکم" است که به ساعات مدرسه فشرده می شود ، یک بند مهم که در مسیرهای آن براساس نیازهای یک شخص کوچک متوقف شده است ، یا کارهایی که با دقت انجام شده اند و یا برنامه های آزمایشگاهی که توسط یک خط تردید غیر منتظره به پزشک با کودک مجهز شده است ، قطع نمی کنند. استثناء این است که برنامه ها یک برنامه هستند. انعطاف پذیری زمان دکترا هم می تواند یک نعمت و هم یک نفرین باشد. بیشتر والدین برای جلوگیری از مجبور کردن کودک کوچک به سمت ملاقات پزشکی یا خرید مواد غذایی ، هر کاری انجام می دهند. برای پدر و مادر دکتری که این چیزها را در روز شما قرار دهد ، نسیم می شود. نسیم نسبی ، یعنی اینکه متوجه شوید که وانت مدرسه تنها 45 دقیقه با شما فاصله دارد و از ساعت 10 صبح جمله‌ای ننوشتید.

 

بسیاری از والدین دکترا بعد از مشاغل حرفه ای به آکادمی روی آورده اند ، بنابراین در حال حاضر تقاضای رقابت (و اغلب درگیری) را در زمان خود تجربه می کنند. اما وقتی همه چیز خیلی زیاد می شود ، قادر به اشتراک گذاشتن غلبه و پوچ زندگی روزمره با دیگران که مشغول حل مسائل مشابه هستند ، بسیار آرامش بخش است. تقریباً با بیش از 900 عضو واقع در سراسر جهان ، و اغلب در ساعات عجیب روز و شب کار می کنند ، همیشه گوش همدلی در دسترس شما است ، خواه شما مراقب باشید که از تختخواب کودک بیمار بیدار باشید ، ناامیدانه می توانید یک لحظه آخر عید درست کنید. کلاه ایمنی برای رژه فردا یا درگیری با معرفت شناسی شما (یا در واقع تلاش هر سه نفر به طور همزمان).

 

در کنار این چالش های بزرگ ، بحران هایی که به نظر می رسد با پیچیده تر شدن زندگی ، زندگی بیشتر می شوند. امور مالی و روابط غالباً توسط خانم دومی یک دکترا و کودکان مورد آزمایش قرار می گیرند. این گروه فضایی امن است که در آن سرسختی ها ، بیماری های روحی و جسمی همه آشکارا با هم مشترک هستند. کمی دیرتر ورود به دانشگاه به این معناست که بسیاری از اعضای گروه هنگام انجام دکترا مشاغل حرفه ای تمام وقت یا نیمه وقت را می گذرانند. برخی از آنها در حال حاضر به عنوان استادان مستقر ، چه با و چه دکترا ، بسته به رشته کار می کنند. تنوع تجربه مهم و تا حدودی بی نظیر است. این طیف وسیعی از دیدگاه های مختلف در مورد مشکلاتی را که هم در مقطع دکتری و هم برای فرزندپروری ایجاد می شود ، جمع می کند. ECR ها هنگام شروع نظارت بر دانش آموزان خود ، مشاوره ای در مورد مذاکره درباره موضوعات نظارت ارائه می دهند. مربیان مجرب با موضوعات غیرمعمول در تدریس و ارزیابی کمک می کنند. روانشناسان و متخصصان دوران کودکی ترس از رشد کودک دارند. متخصصان بهداشت ، دیدگاه های جایگزینی را ارائه می دهند که گفتگوهای مثمر ثمر تر را با پزشکان در قرار ملاقات بعدی انجام می دهد. مثل این است که یک تماس با دوستان بسیار باهوش در تماس ، روز و شب داشته باشید.

 

با افزایش سریع این گروه در سال گذشته ، منجر به ایجاد تعدادی از روستاهای طاقچه دیگر از جمله یک گروه SUAW مجازی بسیار فعال ، یک گروه "سالم نگه داشتن" ، یک گروه "ماموریت ممکن" با انگیزه برای این افراد شد. به امید پایان امسال و "کلاب پیش نویس کامل" برای کسانی که به سمت اولین پیش نویس کامل می روند. گروه های محلی در سیدنی ، لندن ، انگلیس شمال شرقی ، شمال غربی انگلستان و جاهای دیگر ، افراد را قادر می سازند برای یک قهوه گاه به گاه ملاقات کنند ، از طرفداری از حمایت بهتر والدین در دانشگاه محلی خود حمایت می کنند و به مناسبت ، یک شانه زندگی واقعی را برای گریه کردن فراهم می کنند. . یک گروه برای والدین فرزندان دارای نیازهای اضافی در دوره دکتری و دیگری یک نفر برای کسانی که دانشگاه را ترک کرده اند یا به فکر ترک هستند ، وجود دارد.

 

از دیدگاه دکترا ، قرار گرفتن در معرض سایر رشته ها ، معرفت شناسی ها و روش ها یکی دیگر از مزایای یک گروه بحث و گفتگوی آنلاین است که در خارج از حوزه موضوعی خود سازماندهی شده است. کسانی که مهارت کمی دارند به سؤالاتی در مورد آمار یا الگوبرداری کمک می کنند که بقیه ما صرفاً در بعضی مواقع با آن مواجه هستیم. ما از آنها سؤال می کنیم به جای اینکه بدانیم یک انسان شناس یا یک زبان شناس از یافته های ما چه خواهد کرد؟ این دقیقاً به نوعی شبکه بین رشته ای است که بسیاری از دانشگاه ها به آن بسیار علاقه مند هستند. بعضی اوقات چشم اندازهای هستی شناختی مختلف می تواند منجر به بحث و گفتگو جدی شود ، اما آن مهارتهای والدین بسیار رعایت شده - صبر ، تحمل ، آرامش - در اینجا مفید واقع می شوند و بحث ها عمدتاً انجام می شود با احترام و ذهن آزاد برای آنچه رشته ها و دیدگاه های دیگر به جدول آورده اند.

 

و این بخش مهمی از مواردی است که باعث می شود این گروه خاص بسیار موفق و از طرف اعضای آن بسیار دوست داشته باشند. محیطی از احترام و تحمل با دقت توسط مجریان متعهد ساخته شده است ، که به سختی تلاش می کنند تا اعضای جدید معیارهای دکتری و والدین مطابقت داشته باشند. این اثر تا حد زیادی نامرئی است و بصورت رایگان انجام می شود. شناختن اثری که تعدیل چنین گروه بزرگی را شامل می شود ، بسیار مهم است و تصدیق می کنیم که ناظران گروه این کار را بیشتر از همه در حال حاضر سنگین کاری خود به عنوان کارمندان ، نامزدهای دکتری و والدین انجام می دهند. نتیجه یک فضای امن و حمایتی برای اعضای است تا بتوانند نگرانی ها ، ناامیدی های هوا را بپذیرند ، از شما مشاوره بگیرند و نقاط عطف اصلی را جشن بگیرند. و آن جشن ها به خصوص شیرین است! هر رویدادی - انتشار ، ارائه ، ارائه مقاله - دلیل جشن است ،

 

بسیاری از افراد ، نه فقط والدین ، ??در کنار دکترای خود زندگی پیچیده ای را مدیریت می کنند. با این حال ، سیاست های دانشگاه ، برنامه های دانشکده ها ، نقاط عطف مورد انتظار و فرهنگ های دپارتمان اغلب به نظر می رسد که بر روی یک فرد جوان و غیرقابل کنترل انجام می شود و هیچ مسئولیتی نسبت به کسی ندارد بلکه خود و تحقیقات آنها است. قبل از اینکه گروه والدین PhD / ECR را پیدا کنند ، بسیاری از اعضا هرگز با کسی که با همان نگرانی ها مشترک است صحبت نکرده اند ، کسی که سعی در نگه داشتن همه صفحات در حال چرخش و برتری در همه آنها دارد. با فهمیدن اینکه شما تنها نیستید ، این که مردم قبل از اینکه بتوانید آنرا مدیریت کنید ، می توانند الهام بخش ادامه کار باشند. از طرف دیگر ، گروهی از "غریبه ها" همدل که مبارزات را درک می کنند ، می توانند افرادی باشند که شما را ترغیب می کنند به دنبال پشتیبانی اضافی موردنیاز خود باشید ، یا استراحت کنید.

 

دلایل زیادی وجود دارد که باعث می شود در زندگی روزمره خود صحبت کنیم ، به خصوص در مراحل مهم نوشتن. اما اگر بتوانید جامعه خود را بصورت آنلاین پیدا کنید و نحوه تعامل با رسانه های اجتماعی را مدیریت کنید ، می تواند به بخشی ارزشمند از سفر PhD تبدیل شود.

 

توجه: گروه والدین دکتری و ECR از هر کسی که علاقه مند به پیوستن به گروه باشد برای استقبال از شما استقبال می کنند ، اما لطفاً اطمینان حاصل کنید که قبل از ارائه درخواست برای پیوستن ، می توانید جزئیات وضعیت تحصیلی و خانوادگی خود را ارائه دهید.


نظر

محققان غالباً به شدت درگیر تحقیق خود هستند. آنها مدتها با آن زندگی کرده اند. و آنها می توانند این کار را انجام دهند زیرا تحقیقات برای آنها جالب است. واقعاً جالب است واقعاً جای تعجب ندارد که یک محقق دراز مدت ممکن است فراموش کند که سایر افراد ممکن است بلافاصله اشتیاق خود را به اشتراک نگذارند. چرا کسی نمی خواهد درباره چیزهایی که در سنین طولانی کار می کرده اند ، اطلاعاتی کسب کند؟ و هنگامی که آنها در مورد این اثر می نویسند ، آنها گاهی فراموش می کنند که به خوانندگان خود بگویید که تحقیقاتشان چقدر وقت صرف می کند.

 

خبرهای غم انگیز اما واقعی ... غالباً خوانندگان به موضوع شما علاقه ندارند. شاید دلیل این باشد که آنها قبلاً در مورد آن خوانده اند ، یا شاید به این دلیل است که موضوع در رادار آنها نیست. اما البته این می تواند باشد. بنابراین چه چیزی آنها را متوقف می کند؟ خوب ، غالباً به این دلیل است که نویسنده خواننده را قانع نکرده است که آنها باید تحقیقاتی را که در این زمان و تلاش زیادی انجام شده است بخوانند.

 

یکی از مشکلات بسیار متداولی که من در کارگاههای تولید مقاله برای نوشتن مجله با آن روبرو هستم این است که نویسندگان نمی توانند آنچه را که باید انجام دهند را تشویق کنند تا خوانندگان را به مشارکت تشویق کنند. آنها فقط نمی توانند زاویه ای پیدا کنند  که این کار را انجام دهد. منظورم از زاویه چیست؟ خوب شاید استعاره کمک کند.

 

تصور کنید موضوعی که می خواهید در مورد آن بنویسید یک موضوع است - موضوعی است که شما کاملاً نمی توانید آن را ببینید. اما می توانید بخشی از آن را در نتیجه تحقیقاتی که انجام داده اید مشاهده کنید. حال می توانید درست در مقابل این شیء (فرضی) بایستید و آنچه را که در مقابل شما مشاهده می کنید توصیف کنید. به همان اندازه ، ممکن است روی پشت خود دراز بکشید ، به یک طرف بایستید ، از یک نردبان بالا بروید ، به یک قطعه گازی نگاه کنید یا از طریق یک لوله در آن نگاه کنید. شاید به نظر برسد که شیء به شما می گوید کدام یک از این نقاط ایستاده مناسب تر است. اما هر موقعیتی را که می گیرید ، هر نقطه ایستاده زاویه متفاوتی به جسم شما می بخشد. چیزهای مختلفی را می بینید و می توانید بگویید.

 

26950990696_31b7ebaba2_z.jpg

 

اکنون به تحقیقاتی که می خواهید در مورد آنها بنویسید دقیقاً به همین روش فکر کنید. بیش از یک موضع گیری وجود دارد. بیش از یک زاویه

 

بعد ، در مورد خوانندگان ژورنال هدف خود فکر کنید. ممکن است آنها به خوبی با این موضوع / موضوع آشنا شوند یا مواردی مانند آن را دوست داشته باشند. ممکن است قبلاً درباره آن نوشته شده باشد. این خوانندگان نمی خواهند چیزی را که از بدیهی ترین یا معمول ترین حالت نوشته شده است بخوانند ، مستقیم جلوی آن ایستاده یا کمی به یک طرف بایستند. آنها قبلاً خیلی از اینها را داشته اند. بنابراین ، دادن بیشتر به این منظر قدیمی ، نوعی حوصله هوام است. اما آنها به چیزی علاقه مند می شوند که از همان زاویه ای به همان موضوع / موضوع نگاه کند ، شاید از نردبان یا منظره ای که از زیر دراز کشیدن مشاهده می کنید. خوب ، به اندازه کافی از استعاره. شما این نکته را می گیرید که من مطمئن هستم.

 

نکته این است که به طور کلی کافی نیست که در مقاله ژورنالی چیزی برای نوشتن داشته باشید ، باید زاویه ای نیز روی آن پیدا کنید که هم برای خواننده جالب باشد و هم نا آشنا / رمان. به عنوان مثال ممکن است از طریق:

 

مجموعه اطلاعات جدید

چندین مجموعه داده را به روشی خلاقانه جمع کنید

آوردن روشهای جدید به موضوع

با استفاده از یک رویکرد نظری متفاوت

دیدگاه های انضباطی را به روشی جدید گرد هم می آورد

یا زاویه جدید می تواند چیزی شبیه به این باشد:

 

یک مسئله جدید یا

تعبیر متفاوت ، یا

یک استدلال جدید

هر یک از این موارد - و البته علاوه بر این ، شما باید در اینجا خلاق باشید - به خواننده پیشنهاد می کند روشی متفاوت برای دیدن یک موضوع از یک یا دو موردی که ممکن است با آنها کاملاً آشنا باشد ، ببینید یا ممکن است کمی آن را بشناسد.

 

زاویه ای که می گیرید با تنظیم کاغذ از یک نقطه ایستاده خاص مشخص می شود. معرفی و نتیجه گیری شما از زاویه انتخاب شده شما نوشته می شود. ( همه ما از برج ایفل تصاویر زیادی دیده ایم اما از زیر خیلی زیاد نیست ... دانستن یک شی فقط از یک منظر به معنی ... و غیره ). اما پیدا کردن زاویه شما همیشه آسان نیست.

 

در کارگاه های نوشتن من ، همیشه وقت می گذارم تا مردم به مقاله خود بپردازند. این به آنها کمک می کند تا زاویه ای پیدا کنند که کار کند. من چند عنوان را برای کار ارائه می دهم:

 

مقاله چیست؟ (زمینه و تمرکز کاغذ)

خواننده کیست؟ (مجله چیست)

خواننده از قبل درباره این موضوع چه چیزی را می داند؟ روش معمول بحث موضوع چیست؟ (آنچه در حال حاضر در گفتگوی دانشمندان در مجله به طور خاص و زمینه است)

رویکرد جدیدی که مقاله شما ارائه می دهد چیست؟ چرا خواننده این زاویه مورد علاقه را پیدا خواهد کرد؟

شرکت کنندگان اغلب تمرین زمین را مفید می دانند. بله ، نیاز به ارائه افکار در مدت زمان بسیار کوتاهی - بیش از سه یا چهار دقیقه - نمی تواند مشکل باشد ، اما همچنین اغلب بسیار مفید است. با این حال ، اغلب گفتگوهایی که در اطراف زمین اتفاق می افتد بسیار مهم و مهم است. این ایده های تندرست-پیرامون و در حال پرسیدن-به-فکر کردن-درباره-چرا-موضوع-مهم است و چرا این زاویه است که به نظر می رسد بیشترین تفاوت را برای شرکت کنندگان Worksop ایجاد می کند.

 

پرداختن به این سؤالات - چرا این موضوع ، چرا اکنون ، این چیزی است که خوانندگان دوست دارند درباره آن بدانند ، این چیزی است که آنها قبلاً کاملاً با آن آشنا هستند - آماده سازی فوق العاده مفیدی برای نوشتن است ، برای فکر کردن در مورد راه هایی که مطالب شما و استدلال ارائه می شود. و پرداختن به سؤالات "زاویه" از طریق گفتگو ، در یک محیط حمایتی ، با همسالان یا با مربی ، می تواند بسیار مؤثر باشد.

 

پس چرا آن را امتحان نمی کنید؟ همانطور که ما استرالیایی ها می گویند ، قبل از شروع روی کاغذ بعدی که در آن مشغول به کار بودید ، همانطور که ما استرالیایی ها می گویم ، در پیدا کردن زاویه شما و تمرکز و پالایش آن حرکت کنید.


نظر

این یک پست مهمان از دکتر جاستین فیلد است. خوب تقریبا دکتر - فقط فارغ التحصیلی برای رفتن و همه چیز نهایی خواهد شد. جاستین تجربه خود را از انجام دکتری پاره وقت و از راه دور به اشتراک می گذارد. 

 

در اوایل این ماه ، دکترای خود را در رفتار سازمانی و مدیریت منابع انسانی در دانشکده بازرگانی دانشگاه نیوانگلند ارائه کردم. من دکترا را به صورت پاره وقت انجام دادم ، در حالی که تمام وقت در بخش IT کار کردم و دکترای خود را از راه دور انجام دادم ، بنابراین پروژه من در طول مسیر چند چالش داشت. من در سیدنی زندگی می کنم اما دانشگاه و سرپرستان من در آرمیدال (حدود 600 کیلومتری) بودند. برای تکمیل مقطع دکترا (از سال 2014 تا 2017) سه سال و 12 روز به طول انجامید. بازه زمانی عادی 6 سال است. در اینجا چگونه است.

 

روی انگیزه خودم تمرکز کردم.   هر محقق دکتری انگیزه بی نظیری برای شروع و سپس پایان دوره دکتری دارد. ما فرض می کنیم که دکترا می خواهند شغل دانشگاهی داشته باشند اما بیش از نیمی از دکترا از مشاغل دانشگاهی پیروی نمی کنند. انگیزه من این بود که فقط عنوان دکتر را داشته باشم و در هنگام فارغ التحصیل پوشیدن روسری روسری و روپوش مخملی باشم. برای کمک به من در دوره های مهم ، پست های وبلاگ از فارغ التحصیلان اخیر در UNE پیدا کردم ، که عکس هایی از دکتری های تازه آمیخته شده را در لباس و روتختی خود نشان می دهم. اگر احساس کمبود یا سرکشی می کردم ، برای تجدید انگیزه خودم به آن عکس ها نگاه می کردم. من اهداف دکتری خود را با سرپرستان خود به اشتراک گذاشتم ، می خواهم که آنها بدانند از کجا می آیند ، بنابراین آنها می دانند که از کجا می توانند به من کمک کنند.

 

3371789859_57084c99b3_z.jpgمن از روز اول   کار کردم . کار تمام وقت به این معنی بود که دکترای من همیشه در خارج از کار پرداخت می شود: شبها ، آخر هفته ها ، زمان تعطیلات. اما می دانستم که می خواهم سریع آن را تکمیل کنم ، بنابراین سعی کردم با زمان خود کارام باشم. من همچنین سعی کردم اصطکاک را در جایی که پیدا کردم از بین ببرم - مانند گیر افتادن در جستجوهای بی پایان ادبیات یا بازنویسی / سرهم بندی با فصل نتایج من. باید حس کنید که چه زمانی باید متوقف شوید یا چه زمانی به حرکت ادامه دهید. اجازه ندهید که مراحل مدیریت خسته کننده دانشگاه نیز شما را به خطر بیاندازد - تجربه من این بود که شما فقط باید آن را انجام دهید و از آن عبور کنید.

 

وقتی نیاز داشتم استراحت کردم.  من دوره ای را در کار داشتم که سیستم جدید فناوری اطلاعات را اجرا کردم. همیشه زمان بسیار سختی پیش می آمد و تقریباً جایی برای کار دکترا وجود ندارد. بنابراین ، من دو ماه مرخصی را ترک کردم. من روی پروژه کار تمرکز کردم و استرس نگرانی در مورد تجزیه و تحلیل داده ها و نوشتن را نداشتم. اگر دکترا شما را دیوانه می کند ، من از شما می خواهم که استراحت کنید ، مثل من.

 

مراقب سلامتی و سلامتی خودم بودم . برای جوشکاری روی صندلیم خیلی راحت فهمیدم که ساعتها به کامپیوتر خیره شدم. اما من سعی کردم برای سلامتی و سلامتی خود وقت بگذارم. به اعتقاد من ، ورزش منظم یکی از کلیدهای حفظ سلامت و حفظ سرعت خوب در دوره دکتری من بود. سگ را برای پیاده روی های طولانی گرفتم و بسیاری از دور در استخر محلی شنا کردم. آن لحظات دور از رایانه به اتاق ذهنم فرصت داد تا درباره کارم تأمل کند و اتصالات جدید را بطور شهودی در هم قرار دهد.

 

من روابط را عملاً ساختم . فاصله گرفتن از دانشگاه به این معنی بود که بیشتر تعاملات من مجازی بود. من از تماس تلفنی استفاده کردم تا خودم را با افرادی معرفی کنم که قبلاً با آنها ملاقات نکردم ، سپس برای پیگیری از ایمیل استفاده کردم. من از داشتن ایمیل به عنوان تنها ابزار ارتباطی خودداری کردم. من حدود دو بار در سال در طول دوره دکترا به دانشگاه مراجعه کردم. در آن زمان ها ، من همیشه جلسات طولانی با سرپرستان خود برنامه ریزی کرده بودم ، به طور معمول برای مقابله با موضوعات بزرگ یا مشکلات خارق العاده ، مانند آنچه که در پایان نامه خود گنجانده و یا کنار می گذارد.

 

من سرپرستان انتخاب کردم که با سبک من مطابقت داشته باشد . تعداد زیادی از داستانهای عجیب از طرف محققان دکترا درباره سرپرستان غیرمجاز یا متوسط ??وجود دارد. من خوش شانس بودم — من سرپرستان حمایتی داشتم و از لحاظ مهم ، سبک من مطابق انتظارات آنها بود. در جلسه ماه گذشته ، آنها گفتند که "نیازمند نیستم" ، و این باعث شد تا یک مسابقه خوب بین ما برقرار شود. اکنون ، با نگاهی به گذشته ، این مهم برای موفقیت سرپرستان است. من به یک ناظر دست و پا چلفتی یا ناظر ، یا به دستورالعمل های روزانه نیاز نداشتم یا نمی خواهم. من از استقلال رونق گرفتم و از اعتماد به نفس خود استفاده کردم تا خودم بتوانم از خودم پیش بروم و در صورت نیاز به دنبال یک مددجوی کمک شوم.

 

من مهارتهای پژوهشی خودم را ایجاد کردم   من در مطالعه خود از روش های تحلیل کیفی موضوعی استفاده کردم. من وقتی دکتری خود را شروع کردم ، آن مهارت را نداشتم ، بنابراین مطمئن شدم که دوره ها و وبینارها را برای تقویت توانم در نظر گرفته ام. دانشگاه یک دوره تحلیل داده ارائه داده است. بعداً به برلین رفتم تا در کنفرانس کاربر برای نرم افزار تحلیل داده های من ، MAXQDA شرکت کنم. در آنجا چندین کارگاه آموزشی گرفتم و پیوند برقرار کردم ، چشم هایم را به امکانات گسترده و پیچیده ای که توسط ابزار ارائه شده باز کردم. سرمایه گذاری من با ارزش بود - بعداً در پروژه خودم از ابزارهایی برای ساخت فصل بحث و نتیجه گیری استفاده کردم ، کاری که بدون داشتن بینش از آموزش فکر نمی کردم درباره آن کار کنم.

 

من از مهارتهای نوشتاری خودم افتخار کردم   در استرالیا ، دکترا صرفاً روی این پایان نامه بررسی می شود. بنابراین ، این نوشتار تنها خروجی است که اهمیت دارد. در شروع نگارش ، من برای توصیه‌های کتاب ، Patter و The Whisere Whisterer را شستشو دادم و همه آنها را از کتابخانه UNE سفارش دادم. من توصیه‌های متناقضی زیادی داشتم (آزار دهنده!) اما همچنین توصیه‌های خوبی درباره ژانر نوشتار دانشگاهی و اینکه چه نوشته‌های برتر به نظر می‌رسد. هرچه بیشتر تمرین می کردم ، بهتر می شوم! اکنون می دانم که نوشتن با کیفیت بالا ناشی از تجدید نظر و ویرایش پیش نویس است. خواندن مقاله خوب دانشگاهی یکی دیگر از کلیدهای اساسی است. در مورد تأمل ، توسعه مهارتهای نوشتاری من تفاوت معنادار و مثبتی را در کیفیت پایان نامه من ایجاد کرده و رابطه خود را با سرپرستانم بهبود بخشیده است.

 

من از مهارت های مدیریت پروژه شرکتی خود استفاده کردم.   با حضور در بخش شرکتی ، مهارتهای مدیریت جلسات معمولی را در مقطع دکتری خود اعمال کردم. موارد ساده مانند: توافق با برنامه جلسات ماهانه در پیشبرد ، بنابراین تاریخ ها در دفتر خاطرات رزرو شدند. ارسال دستور کار حدود سه روز قبل از جلسه؛ ثبت ضبط جلسات؛ و بطور مهم ، ارسال یادداشت های جلسه به اندازه کافی مفصل ظرف 24 ساعت. این موارد خسته کننده اما ضروری است برای کمک به پروژه در ادامه کار. مواقعی وجود داشت که من دقیقاً آنچه را که توافق شده بود فراموش کردم و چه کسی مجبور بود پس از جلسه اقدام کند ، بنابراین یادداشت های جلسات به من و سرپرستانم در این امر کمک کردند. من برای خودم و سرپرستانم مهلت تعیین کردم ، مخصوصاً برای بررسی پایان نامه. این جدول زمانی دستگاه های ارتباطی اساسی بودند تا بتوانند آن را از طریق یک پروژه طولانی و بدون اشک انجام دهند.

 

بازخورد یک هدیه است.   من این مانترا را هنگام کار در یک دوره آموزشی طولانی فراموش شده یاد گرفتم. من هر زمان که کارم را برای بررسی ارسال می کردم ، برای دکترا استفاده کردم. هر بازخورد یک هدیه است ، خواه آن بازخورد منفی ، سازنده یا مثبت باشد. من با قاطعیت نادیده گرفتن بازخورد بسیار شدید یا بی نیاز متکبرانه را نادیده گرفتم. برخی از بازخورد سخت تر از دیگران است. تاکتیک شخصی من جلوگیری از گرفتار شدن در احساسات بازخورد بود. اگر احساس ناراحتی می کردم ، 24 ساعت به خودم می دادم ، پیاده روی کردم ، یک بالش را مشت کردم و بعد برگشتم. هدف من این بود که در هر یک از بازخوردها قطعات یا هسته حقیقت را پیدا کنم ، سپس تصمیم بگیرم چه کاری انجام دهم.

 

من مثبت را جشن گرفتم   فهمیدم که منفی گرفتن در منفی بودن ، با بازخورد بسیاری از اشکال "اصلاح این" در طول دوره دکتری من ، بسیار آسان است. برای مقابله با آن ، وقتی مردم گفتند من درست کار می کنم به آن توجه کردم. من قبلاً هنگام نوشتن یادداشت های جلسات ، کلمات کلیدی مثبتی را که سرپرستان من بر روی یک صفحه کاغذ در کنار صفحه کلید من گفتند ، می نوشتم. به این ترتیب ، من می توانم نگاهی دوباره به آن بیندازم و خودم را در مورد کارهایی که انجام می دادم یادآوری کنم. این برای من قدرتمند بود و انگیزه خود را حفظ می کردم ، به خصوص وقتی اوضاع به ظاهر سخت بود.

 

سرانجام ، من پس دادم.   من در دوران دکتری خودم به دیگران کمک کردم. خوب است که کمک بخواهید ، اما هر وقت به کسی کمک می کردم چیزی یاد می گرفتم. من چندین دانشجوی مرجع برای دانشگاه ، با دانشجویانی که به فکر دکترا یا دانشگاه عالی بودند ، اقدام کردم. و من به محققان دیگر دکترا که در راه اندازی پروژه های تحقیقاتی خود و با MAXQDA تلاش کرده اند کمک کردم. کمک به معلومات راهی مناسب برای ساخت شبکه من برای طولانی مدت بود.